یاسمین زهرایاسمین زهرا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره
ماه سمینماه سمین، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

یاسمین مامانی وبابایی

خاله جونا متشکریم

الان که مامانیش پست جدید رو میزاره یاسمین زهرا در خواب نازه اخه ساعت یک بعد نصفه شبه. مامانیش بیداره تا کاری جدید از گل دختر بزاره  برای خاله جونا و همه اونایی که فردا که از خواب ناز بیدار میشن و چرخی در اینترنت می زنن  نگاهی هم به وب یاسمین و عسل پسر میکنن . مامانیش بیداره  تا برا اونایی که دلشون هوای این دو تا وروجک رو میکنه اما درس و کنکور و پایان نامه نمیزاره بیشتر همو ببینن. مامانیش بیداره و پست جدید رو میزاره و میدونه که فردا خاله جونیش شعر مرتبط با این پست رو  مینویسه.  مهشید جونیش هم که قربون صدقشون میره. اون یکی خاله جونی براش سلامتی ارزو میکنه. یکی دیگه هم که حتما میگه عا...
5 خرداد 1393

عید 93

باباییش و مامانیش از  عید سال 90 و91 و 92 با هم بودن . و حالا عید 93 یه ناز دار دخمل هم تو بغلشون هستش و همون جور که باباییش سر سفره هفت سین قران میخونه مشغول بازیگوشیه. باباییش دعا بخون  دعا بخون برای سلامتی امام زمان. باباییش دعا میخونه برای سلامتی و خوشحالی همه ادما. باباییش میگه خدایا این شب عیدی این سال تحویلی هیچ مردی رو شرمنده زن و بچش نکنه. باباییش میخواد از خدا که مهربونه برا همه اونایی که.....یه فرزند سالم و صالح. دل باباییش خیلی مهربونه. خیلی دعا میکنه. خدایا شکر.
2 خرداد 1393

خلاصه ای از تیر تا اسفند

از خاطرات خوب و اتفاقات قشنگ دختر مامانی نوشتم .از روزی که متولد شد.از تیر ماه.ماه تولد یاسمین راستی دایی جونیش هم متولد تیر ماست هفتم تیر.دایی جونی الان کرج هستش برای کارش دلم براش تنگ شده. از مرداد ماه . روزی که برای دختری جشن  ده روزگی گرفتیم .حالا میزارم عکساشو.همچنین تولد خاله کوچیکش. از شهریور نوشتم که قشنگترین خاطرش تولد عسل پسر سید محمد خاله جونی بود . از مهر که تولد باباییش بود و بابا جونی در تولد 31 سالگیش یه دختر قشنگ بغلش بود. از آبان ماه .تولد پدر جونی  تولد مهشید جونی.  سفر به مشهد .از شرکت کردن یاسمین زهرا در عزای امام حسین نوشتم. از آذر ماه  و اتفات خوبش. از دی ماه و بازدید دخملی از ...
2 خرداد 1393